next page اصول كافي ثقةالاسلام كليني جلد سوم

back page


3- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِأَيِّ شَيْءٍ سَبَقْتَ وُلْدَ آدَمَ قَالَ إِنِّي أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِرَبِّى إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى فَكُنْتُ أَوَّلَ مَنْ أَجَابَ
اصول كافى ج : 3 ص : 18 رواية :3
امام صادق (ع ) فرمود: از رسولخدا (ص ) پرسيدند بچه علت از همه فرزندان آدم پيش افتادى ؟ فرمود: زيرا من نخستين اقرار كننده بپروردگارم بودم ، خدا از پيغمبران پيمان گرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت كه مگر من پروردگار شما نيستم ؟ گفتند: چرا، در آنجا من نخستين پاسخ دهنده بودم (چنانچه در روايت اول اين باب بيان گرديد).

* باب : چگونه پاسخ دادند با آنكه ذره بودند*

بَابُ كَيْفَ أَجَابُوا وَ هُمْ ذَرٌّ

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع كَيْفَ أَجَابُوا وَ هُمْ ذَرٌّ قَالَ جَعَلَ فِيهِمْ مَا إِذَا سَأَلَهُمْ أَجَابُوهُ يَعْنِى فِى الْمِيثَاقِ
بَابُ فِطْرَةِ الْخَلْقِ عَلَى التَّوْحِيدِ
اصول كافى ج : 3 ص : 19 رواية :1
1 ابو بصير بامام صادق (ع ) عرضكرد: چگونه پاسخ دادند با آنكه ذره بودند؟ فرمود: خدا در آنها نيروئى قرار داد كه چون از آنها بپرسند بتوانند پاسخ گويند، يعنى در عالم ميثاق .

شرح :
برخى از دانشمندان شيعه اخبار عالم ذر را طبق اين روايت تفسير و معنى كرده و گفته اند: خداى تعالى تمام افراد بشر را پيش از خلقت آدم بصورت ذره و مورچه آفريد و بآنها شعور و اداركى در خور آن عالم و مناسب شاءن آنها عطا فرمود، تا بتوانند آفريننده خود را بشناسند و اگر از آنها سؤ ال شود، پاسخ گويند، توضيح اين عقيده را با 12 اشكالى كه معتزله بر آن كرده اند و پاسخ هائى كه از آن داده شده است ، مرحوم مجلسى در ج 2 ص 12 و 13 مرآت العقول ذكر ميكند و نيز تحقيقات لطيف و دقيقى از شيخ مفيد و سيد مرتضى قدس سر هما بيان ميكند كه مناسب اين مختصر نيست .
دسته اى ديگر از دانشمندان كه محدثين و اهل ورع باشند ميگويند: ما بظاهر اين روايات ايمان آوريم و از هر گونه توجيه و تاءويلى نسبت بآنها خوددارى كنيم ، برخى ديگر اين روايات را حمل بر استعاره و تمثيل نموده اند مانند و اذا المنية اءنشبت اءظفارها و مانند مالى اءراك تقدم رجلا و تؤ خر اخرى .

* باب : فطرت مخلوق يگانه پرستى است *

باب : فطره الخلق على التوحيد

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها قَالَ التَّوْحِيدُ
اصول كافى ج : 3 ص : 19 رواية :1
1 هشام بن سالم گويد: از امام صادق (ع ) آيه شريفه (فطرت خدائى است كه مردم را بر آن آفريده 30 سوره 30 ) را پرسيدم ، فرمود: آن توحيد (يگانه پرستى ) است .

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها مَا تِلْكَ الْفِطْرَةُ قَالَ هِيَ الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِينَ أَخَذَ مِيثَاقَهُمْ عَلَى التَّوْحِيدِ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ وَ فِيهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْكَافِرُ
اصول كافى ج : 3 ص : 19 رواية :2
عبدالله بن سنان گويد: از امام صادق (ع ) راجع بقول خداى عزوجل : (فطرت خدائى است كه مردم را بر آن آفريده ) پرسيدم ، اين فطرت چيست ؟ فرمود: فطرت اسلام است كه خدا مردم را هنگاميكه از آنها پيمان گرفت بر يگانه پرستى آفريد. خدا فرمايد: (مگر من پروردگار شما نيستم ؟) و در آن مؤ من و كافر هر دو بودند.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها قَالَ فَطَرَهُمْ جَمِيعاً عَلَى التَّوْحِيدِ
اصول كافى ج : 3 ص : 19 رواية :3
زراره گويد از امام صادق (ع ) راجع بقول خداى عزوجل :(فطرت خدائى است كه مرد را بر آن آفريده ) پرسيدم ، فرمود: همه را بر يگانه پرستى آفريد.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُنَفاءَ لِلّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ قَالَ الْحَنِيفِيَّةُ مِنَ الْفِطْرَةِ الَّتِى فَطَرَ اللَّهُ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ قَالَ فَطَرَهُمْ عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِهِ قَالَ زُرَارَةُ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى الْآيَةَ قَالَ أَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّيَّتَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَخَرَجُوا كَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ وَ أَرَاهُمْ نَفْسَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ يَعْنِى الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ كَذَلِكَ قَوْلُهُ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 20 رواية :4
زراره گويد: از امام باقر (ع ) اين قول خداى عزوجل را پرسيدم : (مخلصان خدا باشيد و باو مشرك نشويد 31 سوره 22 ) فرمود: فطرت حنيفيه (مستقيم و بى انحراف ) است كه خدا مردم را بر آن آفريده (آفرينش خدا را تغييرى نيست ) فرمود: خدا مردم را بر معرفت خود آفريده .
زراره گويد و نيز از آن حضرت اين قول خداى عزوجل را پرسيدم : (و چون پروردگارت فرزندان آدم از پشتهايشان نسلشان را برگرفت و بر خودشان گواه ساخت كه مگر من پروردگار شما نيستم ؟ گفتند: چرا 172 سوره 7 ) فرمود: از پشت آدم نژادش را تا روز قيامت در آورد، و مانند مورچگان خارج شدند، سپس خود را بآنها معرفى كرد و وانمود، و اگر چنين نميكرد، هيچكس (در دنيا) پروردگارش را نميشناخت ، و فرمود رسولخدا (ص ) فرمايد: هر نوزادى بر همين فطرت متولد ميشود، يعنى خداى عزوجل را خالق خود ميداند، همچنين است قول خداى تعالى :(اگر از آنها بپرسى ، آسمانها و زمين را كه آفريده ؟ خواهند گفت : خدا)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها قَالَ فَطَرَهُمْ عَلَى التَّوْحِيدِ
بَابُ كَوْنِ الْمُؤْمِنِ فِى صُلْبِ الْكَافِرِ
اصول كافى ج : 3 ص : 21 رواية :5
امام صادق (ع ) راجع بقول خداى عزوجل ؛ (فطرت خدائى است كه مردم را بر آن آفريده است ) فرمود: آنها را بر يگانه پرستى آفريده .


شرح :
فطرت بمعنى سرشت و آفرينش انسان است با صفتى مخصوص ، و مقصود از اين روايات اينست كه : خدايتعالى انسانرا با صفت خدا پرستى آفريده و اين معرفت را در ذات و نهاد او بوديعت گذاشته است ، بنحويكه اگر انسان خود را از تلقينات و وساس خانواده و محيط بر كنار دارد، و از ديده سرشت و فطرت بى آلايش خود بنگرد، بصانع و خالق خويش اعتراف ميكند، و اگر اين صفت را خدايتعالى در فطرت انسان نميگذاشت ، هيچكس خدا شناس نمى گشت ، اكنون كه مى بينيم هر يك از افراد بشر به تكاپو افتاده و معبود و صانعى براى خود انتخاب ميكنند، دليل بر فطرى بودن آنست در نهاد اوليه آنها، منتهى برخى از افراد، در تطبيق مصداق دچار اشتباه گشته اند. و نيز گاهى آلودگيهاى متراكم محيط روى فطرات پاك انسانرا ميپوشاند و او را دچار ترديد يا انكار صانع ميكند، ولى همين افراد گاهى كه گرفتار بيچارگى ميشود و در جهان طبيعت ملجاء و پناهى براى خود نمى بينند، فطرت پاك و منورشان تجلى ميكند و از ميان كشتى كه نزديك بغرق شدن است ، فرياد خدايا و پروردگارا از آنها بلند ميشود.

* باب : بودن مؤ من در صلب كافر*

باب : كون المومن فى صلب الكافر

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَيْسَرَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ نُطْفَةَ الْمُؤْمِنِ لَتَكُونُ فِى صُلْبِ الْمُشْرِكِ فَلَا يُصِيبُهُ مِنَ الشَّرِّ شَيْءٌ حَتَّى إِذَا صَارَ فِي رَحِمِ الْمُشْرِكَةِ لَمْ يُصِبْهَا مِنَ الشَّرِّ شَيْءٌ حَتَّى تَضَعَهُ فَإِذَا وَضَعَتْهُ لَمْ يُصِبْهُ مِنَ الشَّرِّ شَيْءٌ حَتَّى يَجْرِيَ عَلَيْهِ الْقَلَمُ
اصول كافى ج : 3 ص : 21 رواية :1
امام صادق (ع ) فرمود، نطفه مؤ من در صلب مشرك قرار ميگيرد، ولى هيچگونه بدى و آلودگى باو نميرسد، تا زمانيكه در زهدان زن مشركه قرار گيرد. در آنجا هم هيچگونه بدى باو نرسد تا او را بزايد چون او را زائيد، باز هم هيچگونه بدى باو نرسد، تا آنكه قلم تكليف بر او جارى شود.

توضيح :
گاهى نطفه مؤ من در پدريكه كافر است و رحم مادرى كه كافر است قرار ميگيرد و در دامن آنها تربيت ميشود، ولى از كفر و شرك پدر و مادر هيچگونه آلودگى و پليدى بآن فرزندى مؤ من نميرسد تا زمانيكه خودش بحد بلوغ و رشد رسد و مكلف شود و طبق اعمال و رفتار خويش پاداش يا كيفر بيند. و در دوران قبل از بلوغ اگر چه از نظر تبعيت حكم بكفر و نجاست او ميشود، ولى آن حكم ظاهرى است و بايمان واقعى او زيانى نرساند، و از اينجا حكم ولدالزنا روشن ميشود، زيرا زمانيكه كفر و شرك پدر مادر بايمان فرزند زيان نرساند، گناه و فسق آنها بطريق اولى باو زيانى نخواهد رسانيد.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّي قَدْ أَشْفَقْتُ مِنْ دَعْوَةِ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى يَقْطِينٍ وَ مَا وَلَدَ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ فِى صُلْبِ الْكَافِرِ بِمَنْزِلَةِ الْحَصَاةِ فِى اللَّبِنَةِ يَجِى ءُ الْمَطَرُ فَيَغْسِلُ اللَّبِنَةَ وَ لَا يَضُرُّ الْحَصَاةَ شَيْئاً
اصول كافى ج : 3 ص : 22 رواية :2
على بن يقطين گويد: بموسى بن جعفر (ع ) عرضكردم : من از نفرينى كه امام صادق (ع ) بيقطين و فرزندانش كرده نگران و ترسانم ، فرمود: اى ابوالحسن ! آنگونه كه تو فك ميكنى نيست ، همانا مؤ من در صلب كافر مانند سنگريزه در ميان خشت است ، باران ميآيد و خشت را ميشويد و بسنگريزه هيچگونه آسيبى نميرساند.

توضيح :
از اين روايت و نيز روايت 937 بدست ميآيد كه يقطين نزد امام ششم (ع ) پسنديده نبوده و حضرت نسبت باو و فرزندانش نفرين فرموده است ، ولى پسرش على بجلالت قدر و عظمت منزلت معروفست ، چنانچه از اين خبر هم استفاده ميشود.

* باب : هنگاميكه خداى عزوجل بخواهد مؤ من آفريند*

بَابُ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَخْلُقَ الْمُؤْمِنَ

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُسْلِمٍ الْحُلْوَانِيِّ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ الصَّيْقَلِ الرَّازِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ فِيَنَّةِ لَشَجَرَةً تُسَمَّى الْمُزْنَ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخْلُقَ مُؤْمِناً أَقْطَرَ مِنْهَا قَطْرَةً فَلَا تُصِيبُ بَقْلَةً وَ لَا ثَمَرَةً أَكَلَ مِنْهَا مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ إِلَّا أَخْرَجَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صُلْبِهِ مُؤْمِناً
اصول كافى ج : 3 ص : 22 رواية :1
امام صادق (ع ) فرمود: در بهشت درختى است كه مزن نام دارد، چون خدا خواهد مؤ منى بيافريند، قطره ئى از آن بچكاند، آن قطره بهر سبزى و ميوه ئى كه رسد و مؤ من يا كافرى از آن بخورد، خداى عزوجل از صلب او مؤ منى خارج كند.

* باب : در اينكه صبغه همان اسلام است *

بابٌ فِى أَنَّ الصِّبْغَةَ هِيَ الْإِسْلَامُ

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فِى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ صِبْغَةَ اللّ هِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً قَالَ الْإِسْلَامُ وَ قَالَ فِى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى قَالَ هِيَ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 23 رواية :1
امام صادق (ع ) درباره قول خداى عزوجل : (رنگ آميزى خداست ، كيست كه رنگ آميزيش از خدا بهتر باشد؟ 138 سوره 2 ) فرمود: مقصود اسلام است و درباره قول خداى عزوجل (بدست آويزى محكم چنگ زده است 256 سوره 2 ) فرمود: آن دست آويز ايمان بخداى يگانه بى شريك است .

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِى نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فِى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً قَالَ الصِّبْغَةُ هِيَ الْإِسْلَامُ
اصول كافى ج : 3 ص : 23 رواية :2
امام صادق (ع ) راجع به قول خداى عزوجل : رنگ آميزى خدا است ، كيست كه رنگ آميزيش از خدا بهتر باشد؟) فرمود: آن رنگ آميزى اسلام است .

سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً قَالَ الصِّبْغَةُ هِيَ الْإِسْلَامُ وَ قَالَ فِى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى قَالَ هِيَ الْإِيمَانُ
اصول كافى ج : 3 ص : 23 رواية :3
محمد بن مسلم از يكى از دو امام پنجم يا ششم عليهما السلام نقل مى كند كه آنحضرت درباره خداى عزوجل : (رنگ آميزى خداست ، كيست كه رنگ آميزيش بهتر از خدا باشد؟) فرمود: آن رنگ آميزى اسلام است و راجع به قول خداى عزوجل : (هر كه بطغيانگر كافر شود، و بخدا ايمان آورد، بدست آويزى محكم چنگ زده است 256 سوره 2) فرمود: آن دست آويز ايمان است .

شرح :
فطرت توحيد و خداشناسى را كه در اول خلقت خدايتعالى به انسان عطا فرموده نامش را رنگ آميزى گذاشته است ، زيرا چنانكه رنگ آميزى براى پارچه و لباس و زيور و زينت است ، اسلام و خداشناسى هم زيور و زينت روح انسانست و يا آنكه كلمه صبغه (رنگ آميزى ) از باب مشاكلت است ، زيرا انصارى فرزندان خود را در آب زرد رنگى كه آنرا عموديه ميناميدند، شستشو ميدادند و عقيده داشتند كه فرزندشان بدين وسيله رنگ نصرانيت ميگيرد و پاك مى شود، خداى تعالى مى فرمايد: رنگ آميزى خدا اسلام است نه نصرانيت .

next page اصول كافي ثقةالاسلام كليني جلد سوم

back page